loading...
عمومی
مهدی بازدید : 10 سه شنبه 02 خرداد 1391 نظرات (0)

چارلی چاپلین می گوید آموخته ام که...
با پول می شود
خانه خرید ولی آشیانه نه،
رختخواب خرید ولی خواب نه،
ساعت خرید ولی زمان نه،
می توان مقام خرید ولی احترام نه،

می توان کتاب خرید ولی دانش نه،
دارو خرید ولی سلامتی نه،
خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ،
می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.
آموخته ام که... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت
آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم
آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است
آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند
آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد
آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم

آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد

مهدی بازدید : 12 یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

نمی دانم پس ازمرگم چه خواهدشد،نمیخواهم بدانم کوزه گرازخاک اندامم چه خواهد ساخت،

ولی بسیارمشتاقم که ازخاک گلویم سوتکی سازد،

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ وبازیگوش،

واویکریزوپی در پی دم خویش رابرگلویم سخت بفشارد

وخواب خفتگان خفته راآشفته ترسازد بدین سان بشکند درمن سکوت مرگ بارم را (شریعتی)

تقدیم به تمام طرفداران شریعتی

مهدی بازدید : 7 یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

من اینجا دلم تنگ است ...

وهرسازی که می بینم بد آهنگ است...

بیا ره توشه برداریم؛

قدم درراه بی برگشت بگذاریم...

ببینیم آسمان هرکجا؛

آیاهمین رنگ است؟؟؟
مهدی بازدید : 17 یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

ای پرنده ی مهاجرسفرت سلامت اما 

به کجا میری عزیزم قفسه تموم دنیا

روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوری

وقتی خورشیدی نباشه توهمیشه سوت وکوری

میگذره روزهای عادت توی جاده های خلوت

تابخوای برگردی خونه گم میشی توباغ غربت

واسه ما فرقی نداره هرجا باشیم شب نشینیم

دل خوشیم به اینکه سحر یه روزی توروببینیم

آخرش یه روزی هجرت درخونت ومی کوبه

تازه اون لحظه می فهمی همه آسمون غروبه
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 82